۶ فروردین؛ سالگرد عزل منتظری از قائم مقام رهبری/ولله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم


رویدادها و حوادثی که در گذر زمان، رخ می دهد و پس از چندی به مسئله ای به نام «تاریخ» تبدیل می شود، اگر همراه با روشنگری وبازکاوی هوشمندانه نباشد، گردی به نام «تحریف» بر تارک تاریخ می نشاند که نه تاریخ که «شبح تاریخ» نام دارد و در واقع «دستکاری در تاریخ» و «قلب حقیقت به نفع واقعیت!» خواهد بود.

امام راحل (ره) هوشمندانه چنین روزهایی را می دید که هشدار داد: «ما که هنوز در قید حیات هستیم و مسائل جاری ایران را که در پیش چشم همه ما به روشنی اتفاق افتاده است، دنبال می کنیم، فرصت طلبان و منفعت پیشگان را می بینیم که با قلم و بیان بدون هراس از هرگونه رسوایی، مسائل دینی و نهضت اسلامی را برخلاف واقع جلوه می دهند و به حکم مخالفت با اساس نمی خواهند واقعیت را تصدیق کنند و قدرت اسلام را نمی توانند ببینند، و شکی نیست که این نوشتجات بی اساس به اسم تاریخ در نسل های آینده، آثار بسیار ناگواری دارد. درست آنچه را امروز برای ما روشن و واضح است، برای نسل های آینده مبهم می باشد؛ و تاریخ، روشنگر نسل های آینده است، و امروز قلم های مسموم در صدد تحریف واقعیات هستند، باید نویسندگان امین این قلم ها را بشکنند.» (صحیفه نور جلد ۳ – ص ۴۳۵)

در این روز مقارن با ایام نوروز سال ۱۳۶۸ آقای منتظری که به دلیل سوابق انقلابیش از سوی مجل خبرگان به عنوان قائم مقام رهبری منصوب شده بود به دستور امام خمینی(ره) طی پیامی تاریخی عزل شد.

ساده لوحی آقای منتظری در برخورد با تحولات سیاسی انقلاب اسلامی و ایجاد پایگاهی امن برای منافقین و عناصر ضدانقلاب در دفترش همچنین حمایت های بی پرده از آنان از دلایلی بود که امام را به این تصمیم واداشت.

در این بین ارتباط اطرافیان ناسالم آقای منتظری با عناصر بیگانه و رسانه های اپوزیسیون هم قابل توجه است.

حجت الاسلام والمسلمین ری شهری وزیر اطلاعات وقت در خاطرات خود(سنجه انصاف ص ۲۷۴) می گوید: پیام امام به مهاجرین جنگ تحمیلی (۶۸/۱/۲) به روشنی نشان می داد که ایشان تصمیم خود را در مورد برکناری آقای منتظری گرفته ؛ اما دو روز بعد از این پیام ، حادثه ای پیش آمد که ظاهرا موجب تسریع در این امر و تشدید برخورد امام با منتظری شد و آن این بود که نامه محرمانه منتظری به امام که مربوط به هشت ماه قبل می شد و در آن نامه ، آقای منتظری نسبت به اعدام منافقین اعتراض کرده بود از رادیو بی بی سی منتشر شد.

برای این جانب تاکنون مشخص نیست که چه کسی نامه یاد شده را به بی بی سی داده؛ لیکن به نظر می رسد پس از انتشار پیام امام به مهاجرین جنگ و روشن شدن تصمیم امام در مورد برکناری آقای منتظری، برخی از هواداران ایشان که دسترسی به آن نامه داشته اند، برای نشان دادن منشا اختلاف امام و آقای منتظری، نامه مورد اشاره را منتشر کرده باشند.

آقای منتظری در مورد پخش نامه خود به امام از رادیو بی بی سی می گوید : با کمال تعجب مشاهده شد فردای آن روز که من نامه ۱/۴ را برای بیت امام فرستادم، نامه محرمانه من خطاب به مرحوم امام که درباره اعدام ها بود و مربوط به هشت ماه قبل می شد، از طریق بخش فارسی رادیو بی بی سی خوانده شد و پیدا بود که اگر امام این قضیه را می فهمیدند به شدت عصبانی می شدند، به‎خصوص اگر به ایشان بگویند این نامه از طریق بیت من برای بی بی سی فرستاده شده است.(خاطرات آقای منتظری ص ۶۷۲)

پس از این حادثه امام خمینی(ره) در تاریخ ۶ فرودین ۶۸ طی نامه ای خطاب به آقای منتظری مخالفت خود را با رهبری آینده ایشان صریحا اعلام کرد.

لازم به توضیح است که حضرت امام با وجود اصرار زیاد بر انتشار این نامه از رسانه ها، با تقاضا و صلاحدید مسئولان کشور مبنی بر عدم انتشار در آن زمان موافق فرمودند. با این حال، برای اولین بار نسخه ای از آن توسط حجت الاسلام فاکر در اختیار روزنامه جمهوری اسلامی قرار گرفت و در تاریخ ۷۶/۹/۱ در روزنامه مذکور به چاپ رسید و مورد تأیید دفتر نشر آثار امام نیز قرار گرفت و در سال ۱۳۷۸ در ضمن کتاب صحیفه امام به چاپ رسید.

متن نامه حضرت امام (ره) به منتظری

(جلد ۲۱ – صفحه ۳۳۰) نامه

زمان: ۶ فروردین ۱۳۶۸ / ۱۸ شعبان ۱۴۰۹

مکان: تهران، جماران

موضوع: عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی

مخاطب: منتظری، حسین علی

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای منتظری

با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضعگیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین‌تر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند.

بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می‌دانید -که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خراب‌تر می‌کند-، با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهری‌ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید:

۱ - سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال‌ها نریزد.

۲ - از آنجا که ساده‌لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.

۳ - دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.

۴ - نامه‌ها و سخنرانی‌های منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.

والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. و الله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.

سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‌پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‌دارم.

من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغ‌های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.

یکشنبه ۶۸/۱/۶

روح‌الله الموسوی الخمینی

مطالب پیشنهادی :

ارسال نظر


+ 6 = 15